کد مطلب:26092
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:25
درقرآن كريم وارد شده است ولاتقربا هذا شجره فتكونا من الظالمين وچون حضرت آدم وحواع به درخت مذكور نزديك شدند پس ظالم هستند وطبق نص صريح قرآن كريم لاينال عهدي الظالمينپس دراين صورت حضرت آدم(نستجيره باا...ظالم است وعهد خداوند به ظالم هم نمي رسد پس او پيامبر نيست؟
1. آنچه آدم مرتكبشده ترك اولي ويا به عبارت ديگرگناه نسبي بود نه گناه مطلق
گناه مطلق گناهاني است كه از هركس سرزند گناه است ودرخور مجازات (مانند شركوكفر وظلم وتجاوز) وگناه نسبي آن است كه گاه بعضي اعمال مباح ويا حتي مستحب درخور مقام افرادبزرگ نيست، آنها بايد از ايان اعمال چشم بپوشند، وبه كارمهمتر پردازند، در غير اينصورت ترك اولي كرده اند، في المثل نمازي را كه ما مي خوانيم قسمتي از آن با حضور قلب وقسمتي بي حضور قلب مي گذرد درخورشأن ما است، اين نماز هر گز در خود مقام شخصي همچون پيامبر صوعليع نيست، او بايد سراسر نمازش غرق درحضور در پيشگاه خدا باشد وگرغير اين كند حرامي مرتكب نشده اما ترك اولي كرده است.
آدم نيز سزاوار بود ازآن درخت نخورد هر چند براي او ممنوع نبود بلكه مكروه بود.
2. نهي خدا دراينجا نهي ارشادي است، يعني همانند دستور طبيب كه مي گويد : فلان غذا را نخور كه بيمار مي شوي، خداوند نيز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخوري از بهشت بيرون خواهي رفت، و به درد و رنج خواهي افتاد، بنابراين آدم مخالفت فرمان
خدا نكرد، بلكه مخالفت نهي ارشادي كرد. . اساساً بهشت جاي تكليف نبود بلكه دوراني بود براي آزمايش وآمادگي آدم براي آمدن در درون زمين واين نهي تنها جنبه
آزمايشي داشت.1
امام صادقعفرمودند : خداوند ابراهيم را بنده خاص خود قرار داد پيش از آن كه پيامبرش قراردهد، وخداوند او را بعنوان نبي انتخاب كرد پيش ازآنكه او را رسول خود سازد، واو را رسول خود انتخاب كردپيش از آنكه او را به عنوان خليل خود برگزيند، واو را خليل خود قرار داد پيش از آنكه او را امام قرار دهد، هنگامي كه همة اين مقامات را جمع كرد فرمود : من تو را امام مردم قرار دادم،اين مقام به قدري در نظر ابراهيم بزرگ جلوه كرد كه عرض نمود : خداوندا ازدودمان من نيز اماماني انتخاب كن، فرمود : پيمان من به ستمكاران آنها نمي رسد....يعني شخص سفيه هرگز امام افراد باتقوا نخواهد شد.2
بطوري كه از اشارات موجود درآيات وتعبيرات مختلفي كه دراحاديث وارد شده برمي آيد كساني كه ازطرف خدا مأموريت داشتند داراي مقامات مختلفي بودند :
1- مقام نبوت : يعني دريافت وحي ازخداوند. بنا براين نبي كسي است كه وحي براو نازل مي شود وآنچه را بوسيلةوحي دريافت مي دارد چنانچه مردم از او بخواهد در اختيار آنها مي گذارد.
2- مقام رسالت : يعني مقام ابلاغ وحي وتبليغونشر احكام خداوند وتربيت نفوس از طريق تعليم وآگاهي بخشيدن، بنابراين رسول كسي است كه موظف است درحوزة مأموريت خود به تلاش وكوشش برخيزد وازهر وسيله اي براي دعوت به سوي خدا وابلاغ فرمان او استفاده كند، وبراي يك انقلاب فرهنگي وفكري وعقيدتي تلاش نمايد.
3- مقام امامت : يعني رهبري و پيشوائي خلق، در واقع امام كسي است كه با تشكيل يك حكومت الهي وبدست آوردن قدرتهاي لازم، سعي مي كند احكام خدا را عملاً اجراو پياده نمايد واگر هم نتواند رسماً تشكيل حكومت دهد تاآنچه كه در توان دارد در اجراي احكام مي كوشد.
به عبارت ديگر وظيفة امام اجراي دستورات الهي است درحالي كه وظيفة رسول ابلاغ اين دستورات مي باشد، وباز به تعبير ديگر، رسولارائه طريق مي كند ولي اماايصال به مطلوب مي نمايد(علاوه بروظائف سنگين ديگري كه قبلاً اشاره شد).
ناگفته پيدا است كه بسياري از پيامبران مانند پيامبراسلامص هرسه مقام را داشتند هم دريافت وحي مي كردند، هم تبليغ فرمانهاي الهي، وهم در تشكيل حكومت واجراي احكام تلاش مي كردند وهم از طريق باطني به تربيت نفوسمي پرداختند.
كوتاه سخن اينكه : امامت همان مقام رهبري همه جانبه مادي ومعنوي، جسمي وروحاني وظاهري و باطني است، امام رئيس حكومت و پيشواي اجتماع و رهبر مذهبي و مربي اخلاق ورهبر باطني ودروني است.
امام از يك سو با نيروي مرموز معنوي خود افراد شايسته را درمسير تكامل باطني رهبري مي كند.
با قدرت علمي خود افراد نادان راتعليم مي دهد.
وبا نيروي حكومت خويش يا قدرتهاي اجرائي ديگر، اصول عدالت را اجرا مي نمايد.
ازآنچه دربيان حقيقت امامت گفتيم بخوبي استفاده مي شود كه ممكن است كسي مقام پيامبري وتبليغ ورسالت را داشته باشد واما مقام امامت در او نباشد، اين مقام نيازمند به شايستگي فراوان در جميع جهات دارد.
و با توجه به توضيحات فوق خطاي حضرت آدم به مقام نبوت وبه تبع آن به عصمت حضرت آدم خدشه اي واردنمي كند. اما عهدي كه خداوند آن را به دست ظالمين نمي دهد، مقامامامت است نه نبوت، بنابراين حضرت آدم از مقام نبوت برخوردار بودند ولي از مقام امامت برخوردار نبودند وآيه فوق بيانگر مقامامامت است دراين مورد در همان جلد اول تفسير نمونه ، ص440و441 آمده است.
(1) براي توضيح بيشتر دراين زمينه به جلد 6،تقسير نمونه،ص122،ذيل آيات 19تا22سورة اعراف وبه جلد 13 ذيل آيات121،سورة طه به بعد مراجعه فرمائيد.
اصول كافي جلد اول باب طبقات الانبياء والرسل والائمه صحه 133.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.